جغرافیا و آمایش  Teheran.Iran. geographie et amenagement

جغرافیا و آمایش Teheran.Iran. geographie et amenagement

آموزش و پژوهش علمی جغرافیا ( شناخت سرزمین ) و آمایش سرزمین ، کپی و استفاده ی غیر مجاز از محتویات این سایت در هرگونه سازمان اداری ممنوع است .
جغرافیا و آمایش  Teheran.Iran. geographie et amenagement

جغرافیا و آمایش Teheran.Iran. geographie et amenagement

آموزش و پژوهش علمی جغرافیا ( شناخت سرزمین ) و آمایش سرزمین ، کپی و استفاده ی غیر مجاز از محتویات این سایت در هرگونه سازمان اداری ممنوع است .

جغرافیای انسانی و آمایش سرزمین

 

 

    جغرافیای انسانی و آمایش سرزمین

 

برخی از جغرافیا دانان ، به ویژه جغرافیا دانان فرانسوی که در بنیانگذاری مکتب آمایش سرزمین نقشی اساسی داشته اند ، جغرافیای انسانی را بیشتر متاثر از کتاب « اصول جغرافیای انسانی » از پروفسور ویدال دو لابلاش می دانند که 90 سال قبل از این ، در سال 1922 ، منتشر شده است .

برخی از پیروان بزرگ و مشهور دولابلاش ، جغرافیای انسانی را

مطالعه مناسبات موجود میان گروه های انسانی و محیط جغرافیایی

برشمرده اند .

این کهافرادی فاقد سواد جغرافیایی لازم ، نظیر معماران و شهرسازان و جامعه شناسان در ایران آمایش را رابطه ای بین انسان – فضا – و فعالیٌت دانسته اند (1) از همین مبحث جغرافیای انسانی بین نود تا هفتاد سال قبل ناشی می شود که تا حدودی تعریف حوزه مطالعاتی جغرافیای انسانی است ، و نه کاملا" آمایش سرزمین . امٌا بنا به این مکتب سنٌتی است که محیط جغرافیایی ، که بعدا" تا حدودی فضا ، و در حقیقت سرزمین خوانده شده است « فلان نوع از فعالیٌت ، یا شیوه ای خاص ٌ از سازگاری را » بر انسان تحمیل نمی کند ؛ بنابر این « مکتب جغرافیای انسانی » مورد نظرما در آمایش سرزمین :

-         جبر گرا نیست ( که اگر بود اصولا" ساماندهی و برنامه ریزی برای آن را مفید نمی شمرد )

-         امکانگرا هست

و امکانگرایی یعنی اعتقاد به این که انسان می تواند « سبک » ، و بنابر این محلٌ و مکان زندگی خود ، را ساماندهی ( آمایش ) کند : ساماندهی یک مکان یا محل ؛ آمایش محیط جغرافیایی ، فضا ، سرزمین .

نقش جغرافیای انسانی در مطالعات آمایشی از اینجا ، نسبت به سایر علوم اجتماعی ، متفاوت می شود :

جامعه شناسی تقریبا" فقط متکی بر شناخت روابط بین افراد و گروهها است .؛ و کم تر به ارتباط با محیط جغرافیایی می پردازد .

مردم شناسی در این شناخت روابط اجتماعی ، اتٌکای بیشتری به محیط جغرافیایی ، امکانات و تنگناهای ن دارد  ؛ و ابزار انسان در مواجهه با محیط را مورد مداقٌه قرار می دهد ؛ امٌا اساس آن بر شناخت انسان ( شناخت مردم ) است و نه بر سناخت محیط  .

جغرافیای انسانی سنٌتی در تشابهاتی بسیار زیاد با قلمرو انسان شناسی و مردم شناسی (2) ، اصل را بر سناخت محیط جغرافیایی ، امکانات و تنگناهای آن می گذارد ، و به روابط انسان با محیط می پردازد ؛ روابط اجتماعی را ناشی از این روابط انسان با محیط یا فضای جغرافیایی می داند ؛ و هر فعالیتی را از این دیدگاه مورد بررسی قرار می دهد .

بحث تحوٌل در جغرافیای انسانی سنٌتی منحصر به تحوٌل در روابط بین انسان ها نیست ؛ بلکه اصولا" با تغییرات عناصر در فضا ( سرزمین ) کاردارد ؛ و این تغییرات و تغییر دادن ها به همان معنی ساماندهی یا آمایش است .

جغرافیای اقتصادی در واقع بخشی از جغرافیای انسانی است ؛ چرا که نه چون اقتصاد با شیوه تولید ( که طریقه سنٌتی آن مورد مطالعه مردم شناسی است ) کاردارد ؛ و نه به روابط گروه تولید کنندگان ، که مورد مطالعه جامعه شناسی اقتصادی و سایر علوم اقتصادی است ) می پردازد ؛ حال آنکه جغرافیای انسانی با هر فعالیتی که در زندگی انسان با محیط جغرافیایی کار داشته باشد مرتبط است .؛ و نهایتا" اینکه دید جغرافیای انسانی بیشتر انسان – جامعه گرا ، و متکی بر روابط روابط اجتماعی است و نه چندان اقتصاد گرا و در شرح و توصیف روابط تولیدی – توزیعی .

« سازگاری با محیط ، بنا بر سازماندهی اقتصادی در چارچوب هایی سیاسی ( چون دولت یک کشور ) ، و مبتنی بر امکانات و تنگناها » در جغرافیای نو  بسیار بیشتر مورد توجٌه قرار می گیرد .

(1)     نویسنده از سابقه حضور این تعریفگونه ی بسیار قدیمی از جغرافیای انسانی به جای تعریف صحیح و جدید آمایش سرزمین ، و بنابراین یک « خلط مبحث » بارز اطلاع کامل ندارد ؛ فقط به یاد می آورد که در اسفند 1363 در یکی از جلسات داخلی آمایش سرزمین در وزارت برنامه و بودجه آن را به عنوان اساس آمایش سرزمین مطرح کرده است و نه به عنوان تعریف که گویا گروهی اشتباه برداشت کرده اند و حال آن را به عنوان تعریف آمایش سرزمین در ان هزاره سوٌم ارائه می دهند !!! .

(2)     این تشابه بسیار زیاد در آنجا است که مثلا" ماکس درئو در کتاب مشهور جغرافیای انسانی خود که در ایران هم به ترجمه دکتر سیروس سهامی منتشر شده است ، ص 4 ، آورده است :

« سازگاری گروه انسانی با شرایط طبیعی ، با واسطه نوع معیشت صورت می گیرد . مفهومی که جغرافیای سنٌتی بنیان خود را بر آن استوار داشته است . نوع معیشت مجموعه عاداتی است که گروهی آن را به کار می گیرد تا بقای هستی خود را بدان وسیله تضمین کند » .

این نوع معیشت یا genre de vie  ، یا سبک زندگی از اساس مطالعات مردم شناسی است . منتهی تکیه ی جغرافیای انسانی بر « ابزار و شیوه تولید » است که « تکنولوژی سنٌتی » و « اقتصاد سنٌتی » محشوب شده در مردم شناسی جایگاهی بسیار مهم یافته اند .

تفاوت مردم شناسی و جامعه شناسی در اینجا ، با جامعه شناسی و علم اقتصاد در این است که بشر امروز دیگر در سبک زندگی خود ، فقط به تضمین هستیش قناعت نمی کند ، بلکه به فکر مسائلی فراتر از آن چون « گذران اوقات فراغت » ، « سلامت » و... نیز هست .    

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد