مفهوم و مضمون سرزمین (4)
بخش دوم- 2
مفهوم سرزمین در جغرافیای انسانی
درجغرافیای انسانی، فضائی بودن جغرافیا بیشتر به معنی تطبیق و تلفیق مقیاس هائی متعدد است ..
سر انجام باید به صورتی توآم ، مشخصه ی عینی ، ذهنی و قراردادی سرزمین را در نظر گرفت .
طبیعت عینی سرزمین اینست که :
سرزمین هم یک محصول فعالیت های انسانی است ، هم یک بستر فعالیت های انسان و هم یک پدیده عینی .
سرزمین ، تمام بخش تحت دخل وتصرف انسان قرار گرفته ی سطح زمین است .
سرزمین بین دو جنبه ی طبیعت و فرهنگ قرار گرفته است .
به این ترتیب :
سرزمین شاکله ای است که فعالیت های انسانی در آن صورت می گیرد .
تمام مطالعات موجود به این نتیجه مشترک می رسند که « سرزمین » هدیه ای طبیعی نیست ؛ بلکه حاصل فعالیت های اجتماعی بشر نیز هست . در زمره بحث های موجود بحثی دیگر در اطراف تشکیل سرزمین است : آیا حاصل عوامل تشکیل دهنده خود است ( نظریه ی تشکیل خود بخودی سرزمین ) ؟ یا ساختار های پیچیده اجتماعی و فضائی آن را شکل داده اند ؟ .
در واقع تعریف هائی که توسط چند و چندین مؤلف ارائه شده اند اجازه نمی دهند که خود را در قلمروی خاصٌ جغرافیائی ، یا به صورتی وسیع تر در قلمرو علوم اجتماعی ، محدود کنیم . به این ترتیب است که تعریف سرزمین از رشته هائی متعدد و متفاوت مدد می جوید . مثلا" گی دی مِئو تعریفی پیشنهاد می کند که ترکیبی از هویت اساسی ، جوانب سیاسی و طرح های اجتماعی باشد . به نظر وی یک سرزمین حاصل خصوصیات ( اقتصادی ، آرمانی ، سیاسی و اجتماعی ) یک فضای جغرافیائی ، ناشی از حضور گروهی انسانی است که خود و تاریخشان در آن سرزمین حضور دارند . امٌا برنار دِ باربیو مضمون سرزمین را مجموعه ای از مواد مادٌی و پدیده هائی معنوی می داند که ضمن خلق هویت برای سرزمین مزبور ، شرایط فعالیت هرفرد ساکن در آن را فراهم می سازند .