جغرافیا و آمایش  Teheran.Iran. geographie et amenagement

جغرافیا و آمایش Teheran.Iran. geographie et amenagement

آموزش و پژوهش علمی جغرافیا ( شناخت سرزمین ) و آمایش سرزمین ، کپی و استفاده ی غیر مجاز از محتویات این سایت در هرگونه سازمان اداری ممنوع است .
جغرافیا و آمایش  Teheran.Iran. geographie et amenagement

جغرافیا و آمایش Teheran.Iran. geographie et amenagement

آموزش و پژوهش علمی جغرافیا ( شناخت سرزمین ) و آمایش سرزمین ، کپی و استفاده ی غیر مجاز از محتویات این سایت در هرگونه سازمان اداری ممنوع است .

تفاوت « فضای جغرافیایی » و « سرزمین »

تفاوت سرزمین و فضای جغرافیایی

اصطلاح جغرافیایی « فضا » این مزیٌت را دارد که کاملا" در حوزه ی جغرافیایی کمٌی ( ریاضی – آماری ) قرار می گیرد ؛ و شامل ثابت و متغییر ، یا « ثوابت » و « متغییر ها » است . برخی فضای جغرافیایی را فقط « فضای قابل زیست انسان » می دانند و بنابراین سطوحی از زمین چون کویرهای برهوت ، دریاچه ها ، کوههای خشک ، و را به حساب محلٌ زندگی انسان و جغرافیای انسانی نمی نهند . به نظر ما فضای جغرافیایی محدوده ای است که مورد آمایش سنٌتی یا مدرن انسان و محلٌ زندگی وی قرار گرفته است . با اینهمه این اصطلاح در مکتب  آمایش  یک قید معیٌن و مشخٌص نیست ؛ حال آنکه « سرزمین » علاوه بر آنکه در هر حال یک فضای معیٌن و مشخص ( محیط جغرافیایی متعلق و محل زندگی یک گروه انسانی منسجم ) است دارای مفهومی امروزه کاملا" سیاسی است که در مدیریت و برنامه ریزی در هر سطح محلٌی به کار می آید .

بنابر این منظور ما از سرزمین ، محیطی جغرافیایی – سیاسی است که طبیعتا" « فضای جغرافیاییی مشخص ، و دارای ثوابت و متغییر ها » را تشکیل می دهد ؛ و در بررسی متغییر ها ، به منظور حکٌ و اصلاح و تصحیح و تکمیل آنها ، گذشته از توصیف جغرافیایی سنٌتی ، به تحلیل یا تحلیل هایی نیاز مندیم که معمولا" تحلیل فضا خوانده می شوند ، و به نظر می رسد که پی یر جرج ، جغرافیدان فرانسوی ، بنیانگذار ، یا لااقل یکی از بنیانگذاران چنین تحلیل هایی به صورت جامع باشد ؛ و به همین دلیل نزد برخی پدر تحلیل فضایی خوانده شده است .

در تحلیل فضایی معمولا" سرزمین ثابت است ، و فعالیٌت و بنابر این « حرکت انسانی » به عنوان متغییر محسوب می شود ؛ مثل :

-         مهاجرت های روستایی – داخلی – خارجی

-         جابه جایی های روزانه افراد به منظور کار یا هر چیز دیگر

بحث اصلی – فنٌی آمایش سرزمین در اینجا متغییٌر فاصله جغرافیایی ، یا به عبارتی صریح تر ، از بین بردن ، یا کوتاه کردن حتی الامکان فاصله برای افراد متفاوت جامعه در جهت رشد و توسعه و تعالی و رفاه است .(1)

(1) . در خصوص آمایش سرزمین در ایران « خانه از پایبست ویران است » . در سال 1379 یکی از مدیران متشخٌص ، محترم و مثبت سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور که تمایلی به همکاری با نگارنده نشان می داد از وی خواست در خصوص « آمایش آب های ایران » به وی کمک کند ؛ و در گفتگویی دوجانبه وقتی نگارنده در پاسخ به اوٌلین سؤالش پاسخ داد : اصل بر این است که یا جمعیٌت نیاز مند به آب را در نزدیکی منابع آب مستقر سازند یا منابع آب را در دسترس جمعیٌت ، یا جمعیٌت های نیازمند به آنها قرار دهند به صورتی به شدٌت تمسخر آمیز خندید که : فقط همین ؟!!! . نخیر ! آمایش آب این نیست !( و البته نگفت که به نظر وی آمایش آب چه هست

تفاوت سرزمین و فضای جغرافیایی

سرزمین / فضای جغرافیایی 

 

سرزمین ُ محیطی است جغرافیایی که گروهی خاص بر آن سکنی گزیده اند  

مثل سرزمین ایران

مفهوم « سرزمین » مفهوم کاملی است که « آمایش » نسبت به آن در نظر گرفته شده است ؛ و از ابتدا تا کنون این مفهوم یا تغییر نیافته است یا اگر در کتب تخصصی تفصیلی مورد تغییر قرار گرفته است این تغییر بسیار اندک و تقریبا" ناچیز بوده است .

امٌا گویا ، به خصوص دربرخی از کشورهای در حال توسعه ، اصطلاحات نیز مانند انواع خوراک و پوشاک ، روزی مد می شوند و روزی دیگر از مد می افتند ؟! ، یا بر حسب زمان و مکان متفاوت می گردند ؛ و این است که اصطلاح فضای جغرافیایی در کشورهایی مگر کشور فرانسه گاه معادل با سرزمین به کار رفته است ؛ و حتی پس از چند دهه معدودی از جغرافیادانان فرانسوی نیز شاید در قلمرویی از مد گرایی آن را ، البته در مواردی محدود ، جانشین اصطلاح سرزمین ساخته اند .

در حقیقت : سرزمین بیانگر سطح زمین ، توپولوژی و ساکنان بر آن است ، یا همان که « مکان جغرافیایی » نیز نامیده می شود ؛ حال آنکه « فضا»ی جغرافیایی بیشتر با حرکات یا متغیٌر های مشهود بر این سرزمین سرو کار دارد :

-         رفت و آمدهای روزانه انسان ها در خیابان ها و جادٌه ها

-         حمل بار ، و...

-         مهاجرت ها و تغییر محل سکونت

-         جریان داد و ستد و نقل و انتقال پول فلزی و کاغذی

از اینجا است که در مبحث آمایش سرزمین از « جغرافیای انسانی سنٌتی » به « جغرافیای مدرن » و« جغرافیای کمٌی » که خود بیش از هر رشته ای لازمه « جغرافیای اقتصادی » است می رسیم ؛ و در تصحیح وضعیٌت سطح زمین ، یا سرزمین ، برای زندگی بهتر به تفکٌرات ، سیاستگذاری ها ، و اقداماتی می پردازیم که آمایش یا ساماندهی نامیده می شود ؛ و شناخته شده ترین اهداف آنان عیارتند از :

-         مکان گزینی ها

-         تغییرات در سطح زمین و تاسیسات مستقر بر روی آنها

-         یافتن کوتاه ترین راهها

-         و...

 

در فضای جغرافیایی بیشتر حرکت ها مدٌ نظر است 

 

جغرافیای انسانی و آمایش سرزمین

 

 

    جغرافیای انسانی و آمایش سرزمین

 

برخی از جغرافیا دانان ، به ویژه جغرافیا دانان فرانسوی که در بنیانگذاری مکتب آمایش سرزمین نقشی اساسی داشته اند ، جغرافیای انسانی را بیشتر متاثر از کتاب « اصول جغرافیای انسانی » از پروفسور ویدال دو لابلاش می دانند که 90 سال قبل از این ، در سال 1922 ، منتشر شده است .

برخی از پیروان بزرگ و مشهور دولابلاش ، جغرافیای انسانی را

مطالعه مناسبات موجود میان گروه های انسانی و محیط جغرافیایی

برشمرده اند .

این کهافرادی فاقد سواد جغرافیایی لازم ، نظیر معماران و شهرسازان و جامعه شناسان در ایران آمایش را رابطه ای بین انسان – فضا – و فعالیٌت دانسته اند (1) از همین مبحث جغرافیای انسانی بین نود تا هفتاد سال قبل ناشی می شود که تا حدودی تعریف حوزه مطالعاتی جغرافیای انسانی است ، و نه کاملا" آمایش سرزمین . امٌا بنا به این مکتب سنٌتی است که محیط جغرافیایی ، که بعدا" تا حدودی فضا ، و در حقیقت سرزمین خوانده شده است « فلان نوع از فعالیٌت ، یا شیوه ای خاص ٌ از سازگاری را » بر انسان تحمیل نمی کند ؛ بنابر این « مکتب جغرافیای انسانی » مورد نظرما در آمایش سرزمین :

-         جبر گرا نیست ( که اگر بود اصولا" ساماندهی و برنامه ریزی برای آن را مفید نمی شمرد )

-         امکانگرا هست

و امکانگرایی یعنی اعتقاد به این که انسان می تواند « سبک » ، و بنابر این محلٌ و مکان زندگی خود ، را ساماندهی ( آمایش ) کند : ساماندهی یک مکان یا محل ؛ آمایش محیط جغرافیایی ، فضا ، سرزمین .

نقش جغرافیای انسانی در مطالعات آمایشی از اینجا ، نسبت به سایر علوم اجتماعی ، متفاوت می شود :

جامعه شناسی تقریبا" فقط متکی بر شناخت روابط بین افراد و گروهها است .؛ و کم تر به ارتباط با محیط جغرافیایی می پردازد .

مردم شناسی در این شناخت روابط اجتماعی ، اتٌکای بیشتری به محیط جغرافیایی ، امکانات و تنگناهای ن دارد  ؛ و ابزار انسان در مواجهه با محیط را مورد مداقٌه قرار می دهد ؛ امٌا اساس آن بر شناخت انسان ( شناخت مردم ) است و نه بر سناخت محیط  .

جغرافیای انسانی سنٌتی در تشابهاتی بسیار زیاد با قلمرو انسان شناسی و مردم شناسی (2) ، اصل را بر سناخت محیط جغرافیایی ، امکانات و تنگناهای آن می گذارد ، و به روابط انسان با محیط می پردازد ؛ روابط اجتماعی را ناشی از این روابط انسان با محیط یا فضای جغرافیایی می داند ؛ و هر فعالیتی را از این دیدگاه مورد بررسی قرار می دهد .

بحث تحوٌل در جغرافیای انسانی سنٌتی منحصر به تحوٌل در روابط بین انسان ها نیست ؛ بلکه اصولا" با تغییرات عناصر در فضا ( سرزمین ) کاردارد ؛ و این تغییرات و تغییر دادن ها به همان معنی ساماندهی یا آمایش است .

جغرافیای اقتصادی در واقع بخشی از جغرافیای انسانی است ؛ چرا که نه چون اقتصاد با شیوه تولید ( که طریقه سنٌتی آن مورد مطالعه مردم شناسی است ) کاردارد ؛ و نه به روابط گروه تولید کنندگان ، که مورد مطالعه جامعه شناسی اقتصادی و سایر علوم اقتصادی است ) می پردازد ؛ حال آنکه جغرافیای انسانی با هر فعالیتی که در زندگی انسان با محیط جغرافیایی کار داشته باشد مرتبط است .؛ و نهایتا" اینکه دید جغرافیای انسانی بیشتر انسان – جامعه گرا ، و متکی بر روابط روابط اجتماعی است و نه چندان اقتصاد گرا و در شرح و توصیف روابط تولیدی – توزیعی .

« سازگاری با محیط ، بنا بر سازماندهی اقتصادی در چارچوب هایی سیاسی ( چون دولت یک کشور ) ، و مبتنی بر امکانات و تنگناها » در جغرافیای نو  بسیار بیشتر مورد توجٌه قرار می گیرد .

(1)     نویسنده از سابقه حضور این تعریفگونه ی بسیار قدیمی از جغرافیای انسانی به جای تعریف صحیح و جدید آمایش سرزمین ، و بنابراین یک « خلط مبحث » بارز اطلاع کامل ندارد ؛ فقط به یاد می آورد که در اسفند 1363 در یکی از جلسات داخلی آمایش سرزمین در وزارت برنامه و بودجه آن را به عنوان اساس آمایش سرزمین مطرح کرده است و نه به عنوان تعریف که گویا گروهی اشتباه برداشت کرده اند و حال آن را به عنوان تعریف آمایش سرزمین در ان هزاره سوٌم ارائه می دهند !!! .

(2)     این تشابه بسیار زیاد در آنجا است که مثلا" ماکس درئو در کتاب مشهور جغرافیای انسانی خود که در ایران هم به ترجمه دکتر سیروس سهامی منتشر شده است ، ص 4 ، آورده است :

« سازگاری گروه انسانی با شرایط طبیعی ، با واسطه نوع معیشت صورت می گیرد . مفهومی که جغرافیای سنٌتی بنیان خود را بر آن استوار داشته است . نوع معیشت مجموعه عاداتی است که گروهی آن را به کار می گیرد تا بقای هستی خود را بدان وسیله تضمین کند » .

این نوع معیشت یا genre de vie  ، یا سبک زندگی از اساس مطالعات مردم شناسی است . منتهی تکیه ی جغرافیای انسانی بر « ابزار و شیوه تولید » است که « تکنولوژی سنٌتی » و « اقتصاد سنٌتی » محشوب شده در مردم شناسی جایگاهی بسیار مهم یافته اند .

تفاوت مردم شناسی و جامعه شناسی در اینجا ، با جامعه شناسی و علم اقتصاد در این است که بشر امروز دیگر در سبک زندگی خود ، فقط به تضمین هستیش قناعت نمی کند ، بلکه به فکر مسائلی فراتر از آن چون « گذران اوقات فراغت » ، « سلامت » و... نیز هست .